تقدیم به خون نشستگان


ای خون من داروی تو


فریاد من موسیقی تسکین تو،


ای دشنه ات بر قلب من


آرامشی بر قلب تو،


ای نعش در خون آغشته ام


یا جسم بر خاک آلوده ام


فرش جلال و جاه تو،


ای سرخ رگهای تنم


تصنیف جوی کوی تو،


باشد که پوسد جسم من


خاکی شود، خاشاک خار باغ تو،


این سبز سر یا سرخ زبان


بر باد بر گوشه ای از خشم تو،


این مغز و این سرو تنم


ارزانی مارهای بر دوش تو،


آسوده باش و خنده کن


لیک فردا روزی دیگر است


چون کاوگانی در رهند!