شاعری


شاعری این نیست که بر سر منبر بفروشیم با گریه و آه


شاعری مردن نیست


شاعری لقبی نیست که به یغما ببریم


شاعری شغل شریفیست٬ نان ندارد هیچ


شاعری پر کردن جیب است از بخشیدن نان


شاعری پر کردن ظرف است به هر حالت و شکل


شاعری سخت است در این دوره زمان


***


شاعری ساختن قافیه نیست


شاعری باختن قافیه هاست


شاعری ساختن خاطره نیست


شاعری سوختن خاطرهاست



***


شاعری خیساندن شوقست بر برکه عشق


شاعری پیوستن پلک است بر پای حواسیلی بر باد


شاعری اینست که از بوته همسایه لبخندی بکنی


شاعری چیدن خاریست از تن آزرده یاس


شاعری خواندن غوکیست در مرداب


شاعری چنبره لاشخوریست بر مردار


شاعری حلزونیست که می تازد در بیشه برگ


شاعری شیهه گوریست گریزان از مرگ


شاعری کوچک کردن همه وسعتهاست


شاعری زندگی هر لحظه ای از زندگیست


نظرات 1 + ارسال نظر
باران چهارشنبه 1 آبان‌ماه سال 1387 ساعت 08:44 ب.ظ http://www.tamaamenatamam.blogfa.com/

راست میگویی

سوختن است . گاهی ساختن و پر گشودن


هیچ وقت شاعر نبوده ام
امابازی با کلمات برای من نفس است. خلسه ای است مبهم در این وانفسای پوچی

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد