منطق ایرانی ۱

مسافر: آقا تورو خدا یواشتر! سرعتت از ۱۷۰ هم رد شد! ماشین داره میلرزه!


راننده در حالیکه دست راستش لیوانِ چاییه و تا کمر خم شده عقب: داداش ۲۰ ساله دارَم این مسیرو گز میکنم٬ خیالت راحت هیچی نمیشه٬ تخت بگیر بخواب!


(توضیح: سالانه ۳۰ هزار نفر در ایران در جاده ها میمیرند که اتفاقا بصورت اقساطِ ۲۰ ساله نمیمیرن بلکه یوهو میمیرن)

حکایت

مردی را علت پدید بیامد. طبیبی را مجالست بخواست و بشد. پس حال او ‌زار بدید و در میان نسخه ای نبشتندی. مرد به عطار خاستن خواست کردی و او نسخه بخواندی و در حال گریستی که این که فرمودی در هیچ دکان نباشد و تو از شدگانی. شیخ عطار این بگفتی و خرقه در آوردی و راه بادیه گرفتی (سالیان گذشت و شیخ از خود در بابِ حالت منتطق الطیر در وکردی). والمثل مرد را فسردگی مستولی گشت٬ کنجی خواست خود از میان به در کند. چون مقتل آمدی٬ جوانی بود شرزه و یاغی٬ ساعتی داشت تا چهل ربیع تمام کند. خویشان ایشان ناصر خسرو نامیدندی. چون به حال مرد نظاره می کردی٬ سنش چهل را تمام آمد. فالفور مقامات در او اثر کردی. متحول گشتی و عارف و شاعر شدی. دست در جبین کردی دوایِ علاج مرد را بخشودی. چون ماجرا سر آمدی٬ مرد سترگترینِ عطاری بنام ناصر اقامه کردی که تا به امروز بزرگترین باشد اندر نصفِ خاور.

(سوال: در مطب فوق شاعر چندتا غلط کرده؟ ۲ نمره)

اّلاغ

من الاغی دیدم یونجه را می فهمید... (سهراب سپهری)

من نیز بسیار الاغ دیدم که نتنها یونجه را می فهمید٬ بلکه قورمه سبزی را شهود می کرد و لا کن فرق ... را از گوشت کوبیده نتوانست که تمیز دهاد... (ارسطاطالیس)

شُرشُرِ شعر

من اصولا همش مزخرف نمیگم٬ معصوم که نیستم شعرم می گم:

                 چه زلالست چَشمهِ چَشمانت

                  به کدام ُسلاله آب میدهی سیاهِ چَشمانت

                  به چه آسمان ریسمان کُند سیاهِ مژگانت

                  به کدام رقص میبری زمامِ چشمانم

                  به چه ناز میکنی غلامُ و زندانم

                  به کدام مِی٬ چنین سرخ لَبهایت

                  به چه خون٬ چنین سرخ پیمانت

                  به کدام سِحر کنی در خوابم

                  به چه در خواب کنی پنهانم

                  به کدام کنایه میزند سرودِ بارانت

                   به چه یاد می برد شمیمِ پایانت

                   چه سرابست حلول چَشمانت!

 

هیپوبطلمیوس

دانشمندان کشف کردند که در مغز ایرانیا ناحیه ای بنام هیپوبطلمیوس وجود داره که این ناحیه بین زمان ماندگاری در خارج و رفتارش ارتباط برقرار میکنه. جدول زمانیشم اینطوریه:

۱-  ۳ ماه : مثل ... تو کف خارج می مونه٬ کنار میدانای معروف۱۸۰٬ درجه پا باز٬ رو چمنا ٬ عکس با عینک ریبن   

۲-  ۶ ماه: پوررو می شه به مملکت فحش می ده٬ ویسکی با نوشابه قاطی میکنه

۳-  ۱ سال: نصف فارسی حرف میزنه نصف انگلیسی٬ یادش میره با رکابی وایمیستاده تو صف بربری

۴- ۲ سال و ۲ و نیم ماه: فارسی نمیتونه حرف بزنه٬ شابدوالعزیمو یادش نمیاد. بابا صف قیمه قاطی؟

۵- ۴ سال و ۵ ساعت: فارسی نمیفهمه٬ شب با آب پرتغالش فال شکسپیر میگیره

۶-۱۰ سال تمام: یچیزایی یادش میاد٬ تروریستا رو لعنت میکنه

۷- بیشتر: بچش بهش میگه پاپی٬  خاطرات جنگ ویتنام واسه بچه بلغور می کنه

۸- داره میمیره: عیسی رو قبول داره ولی موسی رو قبول؟ ...... داره .

۹- مرد: وصیت میکنه تو امامزاده رحمان بقل ننه آقا و عمه نعیمه چالش کنن