خسته نباشید

جا دارد مراتب خسته نباشید خود را به شرح ذیل مبذول بدارم:


خسته نباشید بلورین برای علی آبادی و دادکان که پس از مجادلات فراوان در مناقشه هسته ای و عدم تعلیق اورانیوم٬ موفق به تعلیق فوتبال ایران شدن.


تندیس خسته نباشید برای وزارت بهداشت آمریکا بخاطر کاهش ۲ درصدی نوزادانِ نامشروع در بین مادرانِ ۱۰ تا ۱۵ ساله آمریکایی.


دیپلم افتخار خسته نباشید برای عراقیها بخاطر روزانه بیش از ۱۰۰ کشته در جنگ شیعه و سنی.


جایزه بهترین خسته نباشید سال به محمود جان بخاطر انتخاب شدن به عنوان تاثیر گذارترین چهره سیاسی سال در جهان از دیدگاه نظرسنجی یو تیوب.

سینمای دفاع مقدس

خیلی ها سینمای جنگ٬ رسول ملاقلی پور٬ هدیه تهرانی٬ جمال شورجه و ... را جدی نمیگرن و شاید حتی یه فیلم جنگی هم ندیده باشن. ولی اشتباه میکنن٬ چون این سینما واقعا مقدسه. دیشب ۱۷-۱۸ سال بعد از جنگ و در خارج کشور و اونهم وقتی چند ماهی هست که تلویزیون جمهوری اسلامی رو ندیدم٬ خواب دیدم که یه سربازم وسط جنگ٬ تو خاکریز. دشمن محاصرمون کرده بود٬ اول خاکریزمونو منفجر کردن٬ بعد وقتی داشتیم از سنگر در حال فرو ریختن میومدیم بیرون زیر رگبار گرفتنمون و همون طعم شهادتُ چشیدیم. چون خواب حالت خیلی واقعی داشت و من واقعا احساس یک سرباز رو لمس کردم که داره شهید میشه٬ این سوالات واسم پیش اومد:


اول: جناب آقای دکتر سردار رضایی که پسرتو زمان جنگ فراری دادی٬ تو که همه فرماندهات ۲۲-۲۳ ساله بودن اونوقت منُ با ۲۷ سال سن و مدرک فوق لیسانس واسچی میزاری سرباز صفر! دوم:با این تاکتیک های مسخرت که همش برمبنای خرج کردن بسیجی واسه عملیات بود (البته من جز نیروهای سپاه یا ارتش بودم)٬ که ما شانس اوردیم الان قزوینُ کرج جز خاکِ ایرانِ!


در انتها قول میدم که اگر دفعه بعد بنا بر نظریه پاوولف و سگش٬ بار خورد و در جبه های حق علیه باطل حاضر شدم٬ خودم راسا فرماندهی عملیات رو بر عهده بگیرم و تا بغداد هم پیشروی کنم. حداقلش آرپیچیزن یا خلبان میشم یا اصلا کماندو بهتره. یه صلواتی بفرستین.

توضیح سردبیر:

دوستان عزیز! میدانم که بعضیها از حقیر بواسطه بعضی مسایل دلگیر می باشند و دچار کینه شده اند. معذالک جدا خواستار می باشم که این فضای معنوی و فرهنگی را به تسویه حسابهای شخصی آلوده نفرمایید.


با تشکر


سردبیر وبلاگ